کد مطلب:149314 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

وارد شدن زینب به مجلس ابن زیاد
می دانیم كه روز عاشورا وضع به چه منوال بود، و شب یازدهم را اهل بیت پیغمبر چگونه ابراز كردند. روز یازدهم جلادهای ابن زیاد می آیند اهل بیت را سوار شترهای بی جهاز می كنند و حركت می دهند، و اینها شب دوازدهم را شاید تا صبح یكسره با كمال ناراحتی روحی و جسمی طی طریق می كنند. فردا صبح نزدیك دروازه ی كوفه می رسند. دشمن مهلت نمی دهد. همان روز پیش از ظهر اینها را وارد شهر


كوفه می كنند. ابن زیاد در دارالاماره ی خودش نشسته است. یك مشت اسیر، آنهم مركب از زنان و یك مرد كه در آن وقت بیمار بود. لقب بیماری برای حضرت سجاد علیه السلام فقط در میان ما ایرانیها پیدا شده است. نمی دانم چطور شده است كه فقط ما این لقب را می دهیم: امام زین العابدین بیمار! ولی در زبان عرب هیچ وقت نمی گویند علی بن الحسین المریض (یا الممراض). این لقبی است كه ما به ایشان داده ایم. ریشه اش البته همین مقدار است كه در ایام حادثه ی عاشورا امام علی بن الحسین سخت مریض بود (هر كس در عمرش مریض می شود؛ كیست كه در عمرش مریض نشود؟) مریض بستری بود، مریضی كه حتی به زحمت می توانست حركت كند و روی پای خود بایستد و با كمك عصا می توانست از بستر حركت كند. در همان حال امام را به عنوان اسیر حركت دادند. امام را بر شتری كه یك پالان چوبی داشت و روی آن حتی یك جل نبود، سوار كردند. چون احساس می كردند كه امام بیمار و مریض است و ممكن است نتواند خودش را نگه دارد، پاهای حضرت را محكم بستند. غل به گردن امام انداختند. با این حال اینها را وارد شهر كوفه كردند. دیگر كوفتگی، زجر، شكنجه به حد اعلاست. [معمولا] وقتی می خواهند از یك نفر به زور اقرار بگیرند یا اعصابش را خرد كنند، اراده اش را در هم بشكنند، بیست و چهار ساعت، چهل و هشت ساعت به او غذا نمی دهند، نمی گذارند بخوابد، مرتب زجرش می دهند. در چنین شرایطی اكثر افراد مستأصل می شوند، می گویند هر چه می خواهی بپرس تا من بگویم. شما ببینید اینها وقتی كه وارد مجلس ابن زیاد می شوند، بعد از آنهمه شكنجه های روحی و جسمی چه حالتی دارند! زینب (سلام الله علیها) را وارد مجلس ابن زیاد می كنند. او زنی است بلند بالا. عده ای تعبیر كرده اند: «و حفت بها اماؤها» كنیزانش دورش را گرفته بودند. مقصود كنیز به معنای اصطلاحی نیست. چون همه ی زنهای اصحاب كه شركت كرده بودند، برای زینب سیادت و بزرگواری قائل بودند، خودشان را مثل كنیز می دانستند.

اینها دور زینب را گرفته بودند و زینب در وسط اینها وارد مجلس ابن زیاد شد ولی سلام نكرد، اعتنا نكرد. ابن زیاد از اینكه او احساس مقاومت كرد، ناراحت شد. سلام نكردن زینب معنایش این است كه هنوز اراده ی ما زنده است، هنوز ما به شما اعتنا نداریم، هنوز هم روح حسین بن علی در كالبد زینب می گوید: «هیهات منا الذلة»،


هنوز می گوید: «لا اعطیكم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید (لا اقر اقرار العبید)» [1] ابن زیاد از این بی اعتنایی، سخت ناراحت شد. می فهمید این كیست. همه ی گزارشها به او رسیده بود. وقتی فهمید زنی از همه محترمتر است و زنان دیگر با احترام خاصی دورش را گرفته اند، لابد حدس می زد كه او كیست چون خبر داشت كه كی هست و كی نیست. در عین حال گفت: «من هذه المتكبرة؟» یا «من هذه المتنكرة؟» (دو جور ضبط كرده اند) این متكبر، این زن پرنخوت كیست؟ یا این ناشناس كیست؟ كسی جواب ندارد. دو مرتبه سؤال كرد. می خواست از همانها كسی جواب بدهد. بار دوم و سوم، بالأخره زنی جواب داد: «هذه زینب بنت علی بن ابی طالب» این، زینب دختر علی است. این مرد دنی پست لعین كه یك جو شرافت نداشت شروع كرد به سخت ترین وجهی زخم زبان زدن [2] گفت: «الحمد لله الذی فضحكم و اكذب احدوثتكم» خدا را شكر می كنم كه شما را رسوا و دروغتان را آشكار كرد. زینب در كمال جرأت و شهامت گفت: «الحمد لله الذی اكرمنا بالشهادة» خدا را شكر می كنیم كه افتخار شهادت را نصیب ما كرد. خدا را شكر می كنم كه این تاج افتخار را بر سر برادر من گذاشت. خدا را شكر می كنیم كه ما را از خاندان نبوت و طهارت قرار داد. بعد در آخر گفت: «انما یفتضح الفاسق و یكذب الفاجر و هو غیرنا» رسوایی مال فاسقهاست (ما در عمرمان دروغ نگفتیم و حادثه ی دروغ هم به وجود نیاوردیم)، دروغ مال فاجرهاست. فاسق و فاجر هم ما نیستیم، غیر ماست، یعنی تو. رسوا تویی، دروغگو هم خودت هستی.

این مقدار شهامت و شجاعت و ایمان عملی! این، امر به معروف و نهی از منكر است. تازه این، یك درجه و یك مرحله ی آن است، و داستان درازی دارد. زین العابدین چه گفت: یكی از دختران امام حسین چه گفت؛ كنار بازار كوفه، زینب چه خطبه ای انشاء كرد؛ زین العابدین در آنجا چه خطابه ای انشاء كرد؛ در بین راه چه كردند؛ در خرابه یا در خیابانها و كوچه ها با مردم كه مواجه می شدند چه می گفتند؛ و از همه ی اینها به نظر من بالاتر، آن خطابه ی بسیار غرا زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید بن


معاویه است. در آنجا دیگر صحبت 24 ساعت و 48 ساعت نیست؛ نزدیك یك ماه است كه زینب در چنگال اینها اسیر است و حداكثر زجری را كه به یك اسیر می دهند به او داده اند. ولی ببینید در مجلس یزید چه كرده است!

پس در نهضت حسینی، عنصر امر به معروف و نهی از منكر را از این وجهه و جهت هم باید در نظر گرفت كه این نهضت یك نهضت امر به معروف و نهی از منكر بود، و آثار این معروف و نهی ازمنكر را هم باید كاملا بررسی كرد، مخصوصا در خود شام كه چگونه شام را زیر و رو كرد.


[1] ارشاد مفيد، ص 235.

[2] از يك طرف يك آدم شريف به خودش اجازه نمي دهد كه نمك به زخم كسي كه اينهمه مصيبت ديده است بپا شد؛ و از طرف ديگر، زن به اصطلاح جنس لطيف است؛ در هيچ قانون جنگي، مردمي كه يك ذره شرافت دارند متعرض زن نمي شوند، به هيچ شكلي زخم زبان به او نمي زنند، جراحت به او وارد نمي كنند؛ زن را اسير مي گيرند و در عين حال احترام مي كنند.